آغاز عصر نفت در ايران جالب و خواندنی!!!!!!
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 672
نویسنده : سیروس زرگوش

و.ك . لوفتوس[4]1 از جنوب غرب ايران ديدن كرد و نتيجه مشاهدات خود را در قالب مقاله اي در اروپا منتشر نمود.لوفتوس در مقاله خود تحت عنوان : درباره زمين شناسي نواحي مرزي تركيه – ايران و نواحي مجاور آن از مناطقي در جنوب غرب ايران ياد كرد كه چشمه هاي خود جوش نفت و گاز در آن وجود دارند .
     بحث چشمه هاي خود جوش نفت و گاز و قير طبيعي در نواحي جنوب غربي ايران پيشينه اي بسيار كهن دارد و همان گونه كه پيشتر گفتيم برخي از باستانشناسان منابع لايزال گاز آتشكده هاي هميشه فروزان اين مناطق را از همين تصاعد طبيعي نفت و گاز در منطقه مي دانند.

     مقاله توصيفي لوفتوس بسيار مورد توجه غربي ها قرار گرفت و آنها را مترصد فرصتي قرار داد تا احتمال وجود نفت و گاز را در ايران بيازمايند . عصر واگذاري امتيازات در دوره قاجار اين فرصت را به ايشان داد . در سال 1872 بارون جوليوس رويتر امتياز گيرنده معروف عصر قاجار امتياز بهره برداري از منابع احتمالي نفت در ايران را در قالب امتياز بهره برداري از منابع و معادن از دولت ايران اخذ كرد كه البته تحت فشار روسيه اين امتياز خيلي زود ملغي شد. حدود يك دهه بعد اروپائيان مجدداً شانس خود را در بحث نفت ايران آزمودند . در 1883 ميلادي آلبرت هوتسن از هلند نخستين امتياز اختصاصي نفت را از ايران اخذ نمود تا در منطقه دالكي در سواحل ايران به جستجوي نفت بپردازد.

     هوتسن شركتي جهت اين امر تأسيس نمود و به كاوش در منطقه پرداخت اما به علت عدم دستيابي به نتيجه اي قابل قبول فعاليت اكتشاف تعطيل و شركت هوتسن نيز عملا ورشكسته شد و به حراج سهام و امتياز نامه خود پرداخت. پس از ناكامي هوتسن مجددا اين بارون رويتر بود كه در 1889 مجددا توانست شانس خود را در اكتشاف نفت در ايران بيازمايد. رويتر با تشكيل يك بانك و سرمايه گذاري در زمينه خريد سهام شركت هوتسن به اين كار مبادرت ورزيد. از آنجا كه محدوده مجاز براي فعاليت اكتشاف به همان سواحل جنوبي محدود بود رويتر جزيره قشم را براي اكتشاف نفت برگزيد. در قشم چاهي به عمق هفتصد پا نيز حفر كردند اما به نفت نرسيد و پس از اين ناكامي عمليات در 1894 خود به خود برچيده شد .

     ناكامي هاي حاصل از عمليات اكتشاف نفت در ايران همگان را سر خورده كرده بود. هم سرمايه گذاران و برنامه ريزان اقتصادي غرب را و هم دولتمردان و درباريان ايران عصر قاجار را كه به شدت با مشكلات مالي دست به گريبان بودند! وضع مالي ايران در آن ايام همواره نامناسب بود و دولت به شدت نيازمند پول بود.چرا؟ جوابش را رئيس الوزراي ايران امیر کبیر از قبل داده بود: ولخرجي هاي شاه!

     همزمان با اين اتفاقات و در سال 1892  (دو سال قبل از برچيده شدن عمليات رويتر در قشم) يك زمين شناس و باستان شناس فرانسوي بنام ژاك دمورگان ضمن مسافرت به ايران و بازديد از قصر شيرين و جنوب غرب ايران نتايج مشاهدات خود را كه حاكي از احتمال بسيار زياد وجود رگه هاي نفتي در غرب ايران بود در يكي از نشريات پاريس منتشر كرد.اين امر باعث شد وقتي رئيس كل گمركات ايران آنتوان كتابچي ( كه اصالتي گرجي يا ارمني داشت ) ماموريت يافت به فرنگ برود و كسي را براي سرمايه گذاري در نفت ايران بيابد.پيش زمينه ذهني در فرنگ در خصوص احتمال وجود نفت در ايران وجود داشت . ماموريت كتابچي از سفر به فرنگ در ظاهر افتتاح نمايشگاهي در پاريس بود اما ملاقات ها و رايزني هاي وي نشان داد كه وظيفه اصلي وي در اين سفراين است كه كسي را بيابد كه به سرمايه گذاري در نفت ايران علاقمند باشد.كتابچي در پاريس از م. كوته1[5]منشي قبلي بارون رويتر كمك گرفت.آشنايي آن ها از زماني بود كه رويتر امتياز خود را اخذ كرده بود و كتابچي در جريان آن امتياز نقش واسطه داشت. همچنين نياز به كسي بود كه وجود نفت در ايران را تاييد كند و اين شخص كسي نبود جز دمورگان، شاهدي عيني كه خود وجود نفت در ايران را مطرح كرده بود . كتابچي، كوته و دمورگان با سفير انگليس در فرانسه آشنا شدند و او نيز فرد ميليونري را كه مي شناخت به ايشان معرفي كرد : ويليام ناكس دارسي.

     دارسي در سال 1849 در شهر ديوون انگليس متولد و بعدها به استراليا مهاجرت كرده بود.وي در استراليا به شغل وكالت دعاوي در شهري كوچك مشغول شده بود و ضمنا در اين مدت علاقه عجيبي به شرط بندي در مسابقات اسب سواري پيدا كرده بود.دارسي بسيار اهل ريسك بود و در بزرگترين ريسك زندگي اش ( قبل از سرمايه گذاري در نفت ايران !) يك معدن متروك طلا را در استراليا خريداري كرد و كمي بعد معلوم شد معدن را بدون جهت متروك نموده اند و هنوز مقادير زيادي طلا در آن معدن موجود بود. عوايد ناشي از استخراج طلا دارسي را به مردي بسيار ثروتمند تبديل كرد به طوري كه در هيبت يك ميليونر به لندن باز گشت.پس از اين اتفاقات دارسي به دنبال زمينه هايي بود كه سرمايه خود را به جريان بيندازد و به همين دليل پيشنهاد سرمايه گذاري در نفت ايران از جانب او با استقبال روبرو شد. نتيجه اين بود كه منشي خود آل ماريوت را در مارس 1901 به ايران فرستاد تا شرايط اخذ امتياز را بررسي نمايد.

     مذاكرات نماينده دارسي با شاه ايران خيلي زود نتيجه داد. برخي منابع از دادن رشوه هاي كلان به اطرافيان شاه خبر مي دهند که البته در آن زمان امری طبیعی بود؛زیرا بیشتر درباریان افرادی مفسد و پول پرست بودند.و سرانجام در همان سال امتياز نامه استخراج نفت به دارسي واگذار شد. طبق اين امتياز نامه صاحب امتياز به مدت 60 سال مجاز به كشف،استخراخ،بهره برداري و صدور نفت بود و منطقه مجاز براي انجام عمليات نيز چهارصد و هشتاد هزار مايل مربع منحصراً از نواحي جنوبي ايران مشخص شد ( تا مورد مخالفت همسايه های شمالي قرار نگيرد ).در اين ميان حقوق استثنايي نيز براي ايجاد خط لوله در نظر گرفته شد.حق الامتياز قابل پرداخت به دولت ايران شانزده درصد از سود خالص را در بر مي گرفت .

     دارسي براي اجراي امتياز نامه در عرض دوسال شركتي را تاسيس كرد كه البته با مشكلاتي براي او همراه بود.وي هيچگونه سازمان و شركتي قبل از آن نداشت وعلاوه بر آن در زمينه نفت نيز كوچكترين اطلاعاتي نداشت.وي همچنين سرزميني كه درآن امتياز كسب نموده بود را به هيچ عنوان نمي شناخت وهيچ گاه به آن پا نگذاشته بود ( كما اينكه پس از حصول نتيجه نيز دارسي تا پايان عمر هيچگاه به ايران نيامد!).دارسي براي فايق آمدن بر تمامي اين مشكلات پس از تأسيس شركت براي اينكه به كارها سروساماني دهد وعمليات خود را در خاك ايران آغاز نمايد،يك فارغ التحصيل كالج سلطنتي مهندسي هند به نام جورج رينولدز را كه قبلا در سوماترا سوابقي در كار حفاري داشت استخدام كرد و از او خواست ضمن تشكيل يك گروه كاري،وسايل و ادوات مورد نياز خود را ليست كند تا دارسي تهيه و در اختيار ايشان قرار دهد .

     مقدمات كار آماده شد. رينولدز نيز ضمن حضور در ايران اولين نقطه براي كار حفاري را در منطقه اي در كوهستان هاي غرب ايران انتخاب كرد. چاه سرخ دشتي غير قابل دسترس محصور در كوهستانهاي غرب ايران و نزديك محلي كه بعدها به عنوان مرز ايران و عراق مشخص شد.دليل اين انتخاب گزارشات سابق الذكر دمورگان بود و عليرغم اينكه به نظر مي رسيد نفتي داشته باشد اما دسترسي و انتقال تجهيزات به آن نقطه بسيار سخت مي نمود.فاصله منطقه از بغداد كمتر از فاصله آن تا تهران بود و از راه نيز خبري نبود.ناامني بسيار شديد بود و ايلات و عشاير منطقه اصولاً تعهدي نسبت به حكومت مركزي نداشتند چه رسد به اينكه بخواهند امتيازي را كه آن دولت اعطا كرده به رسميت بشناسند!منطقه حدود 500 كيلومتر از خليج فارس فاصله داشت و رينولدز بهتر آن ديد كه از طريق راه آبي تجهيزات خود را تا نزديك ترين نقطه به محل پيش بيني شده جهت حفاري حمل نمايد.بدين منظور تجهيزات حفاري و مهمتر از همه ديگ بخار و دكل حفاري با كشتي از بريتانيا تا بندر بصره حمل شد و از آنجا با لنج هاي كوچكتر تجهيزات رادر طول رودخانه دجله به سمت شمال تاجايي كه امكان لنج راني بود حمل شد. پس از آن در سراسر دشت بين النهرين اين تجهيزات به وسيله انسان و چار پا حمل شد و پس از عبور از منطقه كوهستاني بسيار صعب العبور نهايتاً به محل حفاري رسيد.

     رسيدن تجهيزات به محل تازه اول مشكلات بود.رينولدز و كارگران رنگارنگش از لهستاني گرفته تا كانادايي و باكويي بايد با تلاشي طاقت فرسا ماشين آلات و تجهيزات را مونتاژ و كار را آغاز مي كردند و آنچه بر تمامي اين زحمات مهر نافرجامي مي زد عدم استحصال نفت قابل توجه از چاه سرخ بود!حفاري نافرجام در چاه سرخ همگان را مأيوس كرد.دارسي كه طي مدت نزديك به دو ساله عمليات اكتشاف در چاه سرخ تمامي مشكلات را با شارژ مالي حل كرده بود،سر انجام به رينولدز نوشت: هر كيسه اي بالاخره روزي تهي مي شود و من حدود توانايي هاي كيسه خود را خيلي خوب مي دانم!

     به تدريج كه مخارج افزايش يافت دارسي متوجه شد كه به تنهايي از پس تحمل اين بار مالي بر نمي آيد و از اين زمان به دنبال شريكي در سرمايه گذاري به جاهاي مختلف مراجعه كرد.امري كه حساسيت بريتانيا را نيز برانگيخت.تا آوريل سال 1904 تمامي سرمايه گذاری ها در ايران در آستانه سقوط كامل قرار گرفت و بريتانيا بيش از پيش در هراس بود كه دارسي مجبور به فروش امتياز خود شود.علاوه بر حساسيت سنتي به روسيه سفر دارسي به فرانسه نيز زنگ خطري براي دولتمردان بريتانيا بود تا از افتادن امتياز بدست فرانسوي ها نيز درهراس باشند.شايد به همين دليل بود كه وزارت درياداري بريتانيا به موضوع واكنش نشان داد.رئيس كميته سوخت وزارت درياداري به دارسي نوشت :
     «قبل از آنكه با هر مؤسسه خارجي وارد معامله شويد اين فرصت را به وزارت درياداري بدهيد تا ترتيباتي براي مشاركت دولت بريتانيا با شما توسط ايجاد يك سنديكا فراهم نمايد.»

     به فاصله كمي پس از اين مكاتبه توافق نامه اي بين دارسي و وزارت درياداري بريتانيا منعقد شد. سنديكايي تحت عنوان سنديكاي وطن پرستان تشكيل شد و با همكاري شركت نفت برمه كه در آسيا فعاليت داشت به ياري دارسي شتافتند تا مبادا به دامان ديگران بيفتد.

     فعاليت اكتشاف در ايران البته همچنان ادامه داشت و گروه رينولدز پس از ناكامي در چاه سرخ به جنوب غرب ايران عزيمت كردند و در منطقه مامتين در حوالي رامهرمز كنوني در استان خوزستان كار خود را ادامه دادند.حفاري در مامتين هم البته نتيجه چنداني در پي نداشت و عدم حصول نتيجه در مدتي نزديك به هفت سال دارسي و شركاي جديدش را مأيوس ساخته بود .

     گروه كاري نيز رغبت چنداني به ادامه كار نداشتند و بهانه جويي مي كردند.در اين ميان شايد تنها يك نفر بود كه سرسختي را از طبيعت سخت اندونزي و ايران آموخته و همچنان بر عزم خود استوار بود و وي رينولدز حفار بود كه ديگر پس از اين همه جستجوي نفت احساسي قوي يافته بود و شايد همين احساس بود كه به وي مي گفت در اين منطقه نفت وجود دارد .

     رينولدز در گمانه زني و شناسايي مناطقي كه احتمال وجود نفت در آنجا مي رفت تمامي نشانه ها و علائم را در نظر مي گرفت.وي حتي به افسانه ها،خرافات و باورهاي گاه دور از عقل ساكنان بومي مناطقي كه در آنجا كار مي كرد نيز توجه داشت و شايد به همين دليل بود كه هنگامي كه از عشاير بومي منطقه صحبتهايي مبني بر وجود مسجدي در فاصله اي نه چندان نزديك از مامتين شنيد كه ديوان آن را براي سليمان پيامبر ساخته اند! و همچنين از آتشي شنيد كه مدتها به صورت لايزال در آن منطقه روشن بوده است سريعا به منطقه عزيمت كرد و در منطقه مورد نظر در حوالي شوشتر نشانه هايي از يك بناي باستاني يافت كه مي توانست يك آتشكده باستاني باشد.

     حيرت رينولدز هنگامي بيشتر شد كه چشمه هاي خود جوش نفت و گاز را در منطقه مشاهده نمود و جوشش طبيعي قير را از دل زمين ديد . تمامي اين نشانه ها او را تشويق مي كرد تا به اين فكر بيفتد كه در عين نااميدي سرمايه گذار و همكارانش شايد براي آخرين بار ضربات مته حفاري خود را بر اين منطقه وارد نمايد.دارسي و سنديكا در تدارك حراج امتياز خود بودند.تا كنون نزديك به هفت سال كار طاقت فرسا و هزينه اي بالغ بر سيصد هزار ليره هيچگونه نتيجه اي نداشت. اواسط ماه مي سال 1908 در شرايطي كه رينولدز در منطقه جديد براي حفاري مستقر شده بود تلگرافي از سنديكا رسيد مبني بر اينكه پول تمام شده و بر اساس تصميمات اتخاذ شده بايد عمليات متوقف،كاركنان اخراج و هر چيزي كه ارزش حمل دارد به بريتانيا ارسال شود.يكي از همكاران رينولدز بنام ويلسون كه عنوان نظامي داشت و در واقع به منظور حفاظت از حفاران نفتي و منافع بريتانيا گروه را همراهي مي كرد متاثر از اعتماد به نفس و اراده رينولدز براي كنسول بريتانيا در بوشهر (سرگرد كاكس) تلگراف فرستاد كه سنديكا تصميم غير عاقلانه اي اتخاذ كرده است .

     اكتشاف در منطقه دير يا زود به نتيجه مي رسد و اگر ما امروز اين منابع زرخيز را از دست بدهيم و از امتياز دارسي استفاده نكنيم فردا يا آلمان ها و يا يكي از كمپاني هاي وابسته به راكفلر از نفت اين منطقه منتفع خواهند شد. براي اينجانب كمال تعجب است كه چرا سران سنديكا زود مايوس شده اند و در اين رابطه حتي با وزارت امور خارجه يا وزير هندوستان و يا جنابعالي وارد مذاكره نشده اند!؟ چون سياستمداران بزرگ و كارشناسان عالي رتبه به اهميت اين منطقه واقف مي باشند،انتظار مي رود جنابعالي به هر قسم كه مصلحت و مقتضي بدانند اقدام فوري به عمل آورید.

     در اين فاصله رينولدز نيز علي رغم بي ميلي و يأس گروه حفاران عمليات را در دره اي مشجر و در نزديكي چشمه هاي خود جوش نفتي كه در منطقه مسجدسليمان ديده بود شروع كرد تا از اين آخرين فرصتهاي باقي مانده استفاده كند .

     حفاري روزها و روزها ادامه پيدا كرد و آنچه پيش آمد نشان داد كه احساس رينولدز به وي دروغ نگفته بود.ساعت چهار صبح بيست و ششم مي برابر با پنجم خرداد 1287 رينولدز و ويلسون در حالي كه خارج از چادرهاي خود در هواي آزاد آرميده بودند از صداي نا مأنوس چاه بيدار شدند اندكي بعد نفت با فشار زياد فوران كرد و آنها مشاهده كردند كه نفت به ارتفاع پنجاه پا بالاتر از دكل حفاري فوران كرد. حفاران و كارگران سر از پا نمي شناختند آنها دور دكل حلقه زدند و به رقص و پايكوبي پرداختند نزديك به هفت سال كار طاقت فرسا در عين نااميدي و در آخرين روزها و ساعات به نتيجه رسيده بود رينولدز براي كنسولگري بريتانيا در بوشهر تلگراف زد:

«مفتخرم گزارش كنم امروز صبح ساعت چهار به وقت ايران نفت در عمق 1180 پايي از چاه شماره يك مسجدسليمان فوران كرد. جزئيات ديگر متعاقبا اعلام خواهد شد.»

                                        و بدين ترتيب عصر نفت در ايران آغاز شد ...

     با فوران نفت از چاه شماره يك مسجدسليمان صنعت نفت در ايران و البته خاورميانه زاده شد. بهر حال كشف نفت در ايران سر منشاء تحولاتي شگرف در عرصه صنعت بود خصوصاً اينكه نقش اين سيال ارزشمند را تا به امروز نيز در ابعاد مختلف زندگي خود مي توانيم مشاهده كنيم.
 



:: برچسب‌ها: عصر نفت , لوفتوس , اکتشاف نفت , دارسی , حفاران , نفتی , صنعت نفت ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: